گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 8
شهید سیدمحمد صدر و موسوعۀالامامالمهدي







نسبت آیۀالله شهید سید محمد صدر، قدسسره، با سلسلهاي که از نظر صحت، وضوح و تواتر کمنظیر استبه امام هفتم امام موسی
کاظم، علیهالسلام، میرسد. داستان ولادت آن بزرگوار خود جلوهاي است از لطف و فضل بیکران الهی. مادر گرامی ایشان از
داشتن فرزند ناامید بود به همین دلیل در اثناي سفر حجبه پیامبر اکرم متوسل شد و نذر کرد که اگر صاحب پسري شود او را محمد
بنامد. بدین ترتیب پس از مدت زمانی کوتاه این حاجتبرآورده گشت و آیۀالله سید محمد صدر در سالروز ولادت پیامبر
عظیمالشان اسلام 17 ربیعالاول سال 1362 ق. پاي به عرصه وجود گذارد. ایشان تحتسرپرستی جد مادري خود آیۀالله العظمی شیخ
محمدرضا آل یاسین، قدسسره، که از مراجع مشهور بودند و مدتی پس از وفات سید ابوالحسن اصفهانی، قدسسره، به عنوان
بزرگترین مرجع شناخته شده بودند، همچنین پدر بزرگوارشان حاج سید محمدصادق صدر، قدسسره، پرورش یافتند و بدین ترتیب
از همان ابتداي کودکی در خانه علم و فضل طعم شیرین علم را چشیدند که انعکاس این آموختهها را میشد در خلق رفیع،
بزرگواري و گشادهرویی و سعه صدر ایشان مشاهده نمود. سید محمد صدر، قدسسره، دروس حوزوي را در سنین کودکی و در
سال 1373 ق. آغاز کرد. دروس ابتدایی را نزد پدر بزرگوارش و سپس سید طالب رفاعی و شیخ حسن طرد عاملی فرا گرفت و بقیه
اصول العامۀ للفقه المقارن و شیخ محمدتقی ایروانی آموزش دید. در » مقدمات را نزد سید محمدتقی حکیم صاحب کتاب
سال 1379 ق. شروع به فراگیري کلیات فقه کرد، فلسفه الهیه را نزد شیخ محمدرضا مظفر و اصول و فقه مقارن را نزد سید محمدتقی
حکیم و فقه را نزد شیخ محمدتقی ایروانی فرا گرفت. سید محمد صدر در این دوره همچنین از محضر شیخ مهدي مظفر در زمینه
کلیات فقه، سید عبدالوهاب کربلائی در زمینه زبان انگلیسی، دکتر حاتم کعبی در علم نفس و دکتر فاضل حسین در تاریخ بهره
برد. و در زمینه زبان انگلیسی و تاریخ از جمله موفقترین دانشجویان به شمار میرفت. با پایان یافتن کلیات، سید محمد صدر در
سال 1383 ق. وارد مرحله بالاتر شده به فراگیري کفایه و مکاسب پرداخت. ایشان کتاب کفایه، نوشته آخوند خراسانی، را نزد سید
محمدباقر صدر، بخشی از کتاب مکاسب نوشته شیخ مرتضی انصاري را نزد سید محمدتقی حکیم و بقیه آن را نزد شیخ صدر
باکوبی یکی از مبرزین فضلاي حوزه که به ورع و راستی مشهور بود تلمذ نمودند. پس از فراگیري کفایه و مکاسب به مرحله
فراگیري دروس خارج رسید و همزمان از جلسات درس خارج اصول شهید محمدباقر صدر و آیۀالله خوئی استفاده نمود. در
مجموع استادان ایشان در دروس خارج فقه و اصول عبارتند از: سید محمدباقر صدر و آیۀالله خوئی در دوره کامل اصول و کتاب
طهارت، امام خمینی، قدسسره، در کتاب مکاسب و سید محسن حکیم در کتاب مضاربه. از جمله مهمترین مشایخی که به شهید
الذریعۀ » صدر، قدسسره، اجازه روایت دادهاند میتوان به آیۀالله ملا محسن طهرانی مشهور به آغا بزرگ طهرانی صاحب کتاب
الی تصانیف الشیعۀ ، پدرش سید محمدصادق صدر، دایی ایشان شیخ مرتضی آل یاسین و پسر عمویش آیۀالله سید آغا حسین
مقتل الحسین، علیهالسلام ، آیۀالله سید حسین خراسانی و آیۀالله سید عبدالعلی » خادمالشریعه، سید عبدالرزاق مقرم صاحب کتاب
سبزواري و نیز دکتر حسینعلی محفوظ اشاره کرد. همچنین شهید سید محمد صدر، قدسسره، در سال 1369 ق. و در سن 34
سالگی مفتخر به کسب اجازه اجتهاد از محضر استاد بزرگوارشان سید محمد باقر صدر، قدسسره، گشت. شهید صدر، قدسسره،
علاوه بر فراگیري دروس و استفاده از محضر استادان خود به ارایه درس و آموزش طلاب نیز میپرداختند که در این زمینه از جمله
جلسات درس ایشان که تا آخر عمر شریفشان ادامه داشتبه مواردي اشاره میکنیم: بحث اصولی بر متن کفایه الاصول، نوشته
آخوند خراسانی، قدسسره، بحث فقهی استدلالی بر متن شرایعالاسلام محقق حلی، قدسسره، و نیز جلسات تفسیر قرآن کریم.
ویژگی جلسات تفسیر شهید صدر، قدسسره، که ایشان را از سایر استادان متمایز میساخت این بود که ایشان تفسیر قرآن کریم را
از انتها یعنی از سوره مبارکه ناس شروع میکرد. با توجه به اینکه اغلب استادان قرآن را از ابتدا تفسیر میکنند در نتیجه سورههاي
صفحه 57 از 72
ابتدایی قرآن به طور مفصل و مشروح بیان میشوند و هر چه به سورههاي انتهایی نزدیک میشویم تفسیر اشارهوار با ارجاع به
مطالب قبلی بیان میشود. لذا شیوه استاد باعث میشد که سورههاي انتهایی با تفصیل بیشتر بیان شوند و در مجموع از مباحث
استادان مختلف دوره کاملی از تفسیر قرآن کریم به دست آید. عوامل متعدد در رشد و شکوفایی بعد علمی شهید صدر، قدسسره،
مؤثر بودند که از جمله مهمترین آنها میتوان به عوامل زیر اشاره نمود: 1- آگاهی ایشان از آراء و نظرات چهارگانه چهار تن از
مشهورترین مجتهدان ;یعنی شهید سید محمدباقر صدر، قدسسره، آیۀالله العظمی خوئی، قدسسره، سید محسن حکیم و امام
خمینی ، قدسسره. 2- ویژگی سید محمدباقر صدر، قدسسره، در بیان مسائل و آراي جدید در زمینه اصول که این ویژگی در
خصیتشهید محمد صدر، قدسسره، نیز تاثیر قابل توجهی گذاشته بود. 3- اعلمیت ایشان علاوه بر آنکه از دو مورد فوق قابل
دریافت است، خصوصا در درس اصول خارج مورد اذعان طلابی بوده و هست که در بحث ایشان و بحثسایر استادان شرکت
داشتهاند. لازم به تذکر است که شهید سید محمد صدر، قدسسره، علاوه بر طی مدارج علمی و استفاده از محضر علماي و فضلاي
حوزه در زمینه معرفت الهی و علوم اخلاقی نیز با بهرهگیري از محضر یکی از کسبه نجف اشرف مراحل سیر و سلوك معنوي را طی
نمود. از ویژگیهاي شهید سید محمد صدر، میتوان به خوشخلقی و تواضع ایشان اشاره نمود. همچنین ایشان در پاسخگویی به
سؤالات فقهی، علمی و فکري از سرعت عمل قابل توجهی برخوردار بود. آنچه در برخورد با استاد بسیار جلب توجه میکرد، حالت
مراقبت و سلوك عرفانی ایشان بود. شهید صدر، دائما مراقب بود که در فعل و قول از خط الهی منحرف نشده، جانب اخلاص را
رعایت کند و خود را از هر گونه ریا و تکبر دور نگهدارند و به همین دلیل بود که هرگز اجازه نمیداد کسی دست ایشان را ببوسد
و یا موقع ورود ایشان به احترامشان صلوات بفرستد. شهید صدر، قدسسره، آنچنان در زمینه رعایت تقوي در همه اعمال و رفتار
نمیخواهم او را منع کنم، » : خود سعی مینمود که حتی مؤذنی را که در قرائت اذان اشتباه میکرد از اذان گفتن منع نکرده و فرمود
ایشان در پاسخگویی به سؤالات نیز همیشه .« چه بسا میان او و خداوند ارتباط و اتصالی باشد که با این کار آن ارتباط از بین برود
احتیاط میکرد تا مبادا سخنی به دور از تقوي از ایشان صادر گردد. در رابطه با علاقه و پشتکار ایشان در عبادت و سحرخیزي،
یکی از نزدیکان شهید سید محمدباقر صدر، قدسسره، نقل کرده است که روزي حاج سید محمدصادق صدر، قدسسره، نزد شهید
سید محمدباقر صدر رفته، از فرزند خود یعنی سید محمد صدر، قدسسره، نزد ایشان شکایت کرد. شکایت پدر نه از جهات قصور
یا تقصیر فرزند بلکه به دلیل کثرت عبادت و شبزندهداري و گریههاي شبانه او بود تا آنجا که سلامتی او را در خطر انداخته بود
بدین ترتبب شهید سید محمد صدر، قدسسره، از ایشان خواستند تا در عبادت و شبزندهداري جانب اعتدال را نگهدارد و از آنجا
که اطاعت از استاد لازم بود سید محمد صدر، نیز خواسته استاد را اجابت کرد. آن عالم بزرگوار در آخرین روزهاي عمر شریف
خود براي مقابله با رژیم بعث عراق، کفن پوشید و پس از وداع با نزدیکان و بستگان به قصد اقامه نماز جمعه به سمت مسجد کوفه
که درهاي آن توسط رژیم بعثبسته شده بود به راه افتاد، ایشان آن روز موفق شد با گشودن درهاي مسجد نماز جمعه را با حضور
جمع زیادي از مردم اقامه کند، اما حکومت عراق که از این حرکت ایشان سخت پریشان شده بود در 30 بهمن 1377 خودرو حامل
ایشان و دو فرزندش را مورد حمله قرار داد و آن بزرگوار و فرزندانش را به شهادت رساند. روحش شاد و راهش مستدام باد. از این
شهید گرانقدر آثار متعدد و ارزندهاي به جا مانده که برخی از آنها چاپ شده و برخی به صورت دستنویس باقی است. یکی از
- موسوعۀ الامام المهدي، علیهالسلام ، است که از این مجموعه تاکنون چهار جلد منتشر شده است: 1 » ارزندهترین آثار ایشان کتاب
تاریخ الغیبۀ الصغري 2- تاریخ الغیبۀ الکبري 3- تاریخ ما بعد الظهور 4- الیوم الموعود بین الفکر المادي و الدینی و جلد پنجم این
مجموعه به صورت دستنویس است و این امکان وجود دارد که مجموعه مذکور تا 12 جلد برسد. شهید سید محمد صدر،
قدسسره، خود در یکی از جلسات درس در مورد این مجموعه فرمود: این مجموعه براي هر سؤالی که درباره مساله مهدویتبه
ذهن خطور میکند ;گشوده است تا سؤال مورد نظر را بر آن بیفزایم. این مجموعه از آثار که مشتمل استبر آرا و نظرات پیرامون
صفحه 58 از 72
سؤالات متنوع حول مساله مهدویت و نیز نقد و بحثبرخی از آرا، مجموعهاي است نسبتا کامل و جامع که میتواند مسلمین
خصوصا شیعیان را در این زمینه مستغنی کند. نکته جالب توجه درباره این مجموعه آن است که سید محمد صدر در سن 29 سالگی
این مجموعه را تالیف کردهاند. با این مقدمه به شرح اجمالی مطالب مطرح شده در مجموعه یاد شده میپردازیم: 1- تاریخ الغیبۀ
موسوعۀ الامام المهدي به بررسی تاریخ غیبت صغري اختصاص دارد. مؤلف کتاب، در این جلد با روشی » الصغري نخستین جلد از
تاریخ الغیبۀ » جدید به تحلیل تاریخ زندگانی حضرت هادي، حضرت عسکري و حضرت مهدي، علیهمالسلام، پرداخته است. کتاب
بحثحول المهدي شروع » الصغري ، با مقدمهاي مبسوط از شهید سید محمدباقر صدر، استاد شهید سید محمد صدر، با عنوان
میشود، که این مقدمه بعدها به صورت مستقل به چاپ رسیده است. شهید سید محمدباقر صدر در پایان این مقدمه میگوید: پس
من به همین مقدار اکتفا میکنم و توضیح و تشریح مسائل را به این کتاب وامیگذارم. براستی که این کتاب، مجموعهایست
گرانقدر درباره امام مهدي، علیهالسلام، که به وسیله یکی از فرزندان شاگردان عزیز ما یعنی علامه بحاثه سید محمد صدر، نوشته
شده و تا کنون نظیر این نوشته در میان کتب و تصانیف شیعه از جهت جامعیت مطالب وجود نداشته است... پس از مقدمه شهید
سید محمدباقر صدر شاهد مقدمهاي از مؤلف هستیم که در آن به نقاط ضعف تاریخنگاري اسلامی به طور عام و تاریخنگاري
شیعی به طور خاص اشاره شده است. مؤلف اساسیترین نقاط ضعف تاریخنگاري شیعی را چنین بیان میکند: 1- تاکید بر جنبه
اعتقادي موضوع امامت و اثبات امامت ائمه و بیتوجهی به تلاشها و فعالیتهایی که ائمه، علیهمالسلام، در عرصه اجتماع داشتهاند. و
همچنین نپرداختن به رویدادها، انقلابها و حوادث اجتماعی که در عصر ائمه به وقوع پیوسته است ; 2- پراکندگی، و نبود
دستهبندیهاي مناسب در بیان رویدادها و وقایع تاریخی ; 3- مشخص نبودن زمان و مکان بسیاري از وقایع تاریخی و عدم ذکر
رویدادهاي همزمان با یک حادثه تاریخی خاص ; 4- رعایت نکردن حجم مورد نیاز هر مطلب تاریخی و در نتیجه زیادهگویی در
جایی که باید اختصار گذشت و گزیدهگویی در جایی که نیاز به تفصیل است. مطالب کتاب در دو بخش اصلی سامان یافته است;
بخش اول تاریخ زندگانی امام هادي و امام حسن عسکري، علیهماالسلام، که در آن در ضمن چهار فصل موضوعات زیر بررسی
شده است: 1- عصر امامت امام هادي و امام حسن عسکري، علیهماالسلام (ویژگیهاي این عصر و نهضتهایی که در آن واقع شده
است ;) 2- تاریخ امام علی بن محمد هادي، علیهالسلام ; 3- تاریخ امام حسن بن علی عسکري، علیهالسلام ; 4- تاریخ امام مهدي،
علیهالسلام، در زمان زندگی پدرشان ;بخش دوم کتاب به بررسی تاریخ غیبت صغري اختصاص دارد. اصلیترین عناوین که در این
قسمت مورد بررسی قرار گرفتهاند عبارتاند از: 1- تاریخ عمومی دوران غیبت صغري ; 2- خط مشیهاي عمومی [حضرت مهدي]
در این دوران ; 3- سفیران چهارگانه، زندگانی و فعالیتهاي آنها ; 4- سفیران دروغین امام مهدي ; 5- امام مهدي، زندگی و
تاریخ الغیبۀ الصغري توسط آقاي محمد امامی شیرازي ترجمه شده و با نام » فعالیتهاي ایشان ;شایان ذکر استبخش اول کتاب
پژوهشی در زندگی امام مهدي و نگرش به تاریخ غیبت صغري شده است. 2- تاریخ الغیبۀ الکبري این کتاب پس از بحثی »
مقدماتی در زمینه تقسیم غیبت در ضمن سه بخش موضوعات زیر را مورد بررسی قرار داده است: بخش اول: تاریخ شخص امام
مهدي، علیهالسلاماین بخش مشتمل بر فصول زیر است: از جمله مهمترین مشایخی که به شهید صدر، قدسسره، اجازه روایت
الذریعۀ الی تصانیف الشیعۀ ، اشاره کرد. » دادهاند میتوان به آیۀالله ملا محسن طهرانی مشهور به آغا بزرگ طهرانی صاحب کتاب
از ویژگیهاي شهید سید محمد صدر، میتوان به خوشخلقی و تواضع ایشان اشاره نمود. همچنین ایشان در پاسخگویی به سؤالات
فقهی، علمی و فکري از سرعت عمل قابل توجهی برخوردار بود. شهید صدر، دائما مراقب بود که در فعل و قول از خط الهی
منحرف نشده، جانب اخلاص را رعایت کند و خود را از هر گونه ریا و تکبر دور نگهدارند و به همین دلیل بود که هرگز اجازه
نمیداد کسی دست ایشان را ببوسد. 1- راز اساسی غیبت امام مهدي، علیهالسلام ; 2- تکلیف اسلامی امام مهدي، علیهالسلام، در
زمان غیبت ; 3- زندگی شخصی امام مهدي، علیهالسلام ; 4- ملاقات با امام مهدي، علیهالسلام، در دوران غیبت کبري ; 5- نامه امام
صفحه 59 از 72
مهدي، علیهالسلام، براي شیخ مفید. بخش دوم: تاریخ انسانی در عصر غیبت کبري این بخش مشتمل بر فصول زیر است: 1- بررسی
اخباري که در زمینه پیشگویی آینده وارد شدهاند ; 2- پیشگوییهایی که در اخبار آمده است. 3- تکلیف اسلامی در زمان غیبت
کبري الف) عزلتیا جهاد ب) تقیه ج) انتظار بخش سوم: شرایط و نشانههاي ظهور این بخش مشتمل بر فصول زیر است: 1- شرایط
ظهور مؤلف در این فصل، ضمن بیان تفاوت میان شرایط و نشانههاي ظهور، این موضوعات را مورد بررسی قرار داده است: شرایط
لازم براي تحقق ظهور و حکومت عدل جهانی، ارتباط شرایط ظهور با طرح و برنامه الهی و طرح و برنامه خاص خداوندي براي
تعیین و به وجود آوردن شخصی که بتواند جهان راء رهبري کند. 2- نشانههاي ظهور مؤلف در این فصل ابتدا، روش کلی خود را
در برخورد با روایات مربوط به تعداد نشانههاي ظهور بیان میکند، سپس به بیان مفهوم نشانه و انواع تقسیمبندیها در این زمینه
میپردازد. در ادامه برخی اشکالات و ابهاماتی را که در زمینه نشانههاي ظهور مطرح شدهاند، بیان میکند و به آنها پاسخ میدهد.
سپس نشانههاي ظهور را اعم از حتمی و غیر حتمی با عنایتبه تقسیمبندي آنها از نقطهنظرهاي مختلف بیان میکند. 3- تاریخ
مابعدالظهور این کتاب ابتدا در مقدمه خود درباره اهمیتشناختن تاریخ بعد از ظهور، طرق استدلالی به کار گرفته شده در کتاب
براي تمیز دادن مطالب صحیح و ناصحیح از یکدیگر، مشکلات موجود در بحث کردن از تاریخ بعد از ظهور، راه حل مشکلات
مذکور و نیز بیان سرفصل مطالب مطرح شده در ادامه کتاب، مطالبی را بیان کرده است. در ادامه تاریخ بعد از ظهور سه بخش بیان
گردیده است: بخش اول: مقدمات ظهور این بخش خود در دو باب بیان گردیده است: باب اول: مطالب اساسی و زیر بنایی مربوط
به ظهور که خود در پنج عنوان مورد بررسی قرار گرفته است. در اینجا به طور اجمال به این پنج عنوان اشاره میکنیم: 1- ارتباط
روز ظهور با طرح کلی خداوند براي بشریت ; 2- تاثیر غیبت کبري بر بعد از ظهور ; 3- تعیین زمان طهور با توجه به شرایط و
نشانههاي آن و نیز فایده تحقق این نشانهها در نسبتبا زمان بعد از ظهور ; 4- طرح و برنامه کلی امام مهدي، علیهالسلام، در ارتباط
با زندگی، وجود و قانونگذاري ; 5- طرح و نقشه کلی خداوند براي دوران بعد از ظهور. باب دوم: در این باب، حوادث و وقایع
نزدیک به زمان ظهور از قبیل جنگهاي سفیانی، فتنه دجال، قتل نفس زکیه و... بیان گردیدهاند. بخش دوم: حوادث مربوط به ظهور
- و برپایی حکومت جهانی امام زمان، علیهالسلام، تا زمان وفات آن امام، علیهالسلام ;این بخش مشتمل بر چهار فصل است: 1
معناي ظهور و چگونگی آن و رویدادهایی که در مسیر حرکت امام مهدي، علیهالسلام، به سمت عراق رخ میدهد ; 2- چگونگی
برپایی عدل در جهان به دست امام مهدي، علیهالسلام ; 3- حکومت جهانی امام مهدي، علیهالسلام ; 4- چگونگی ارتحال امام
مهدي، علیهالسلام ;بخش سوم: جهان بعد از امام مهدي، علیهالسلام. این بخش نسبتبه دو بخش قبل مختصرتر است و تفصیل
مطالب آن به کتاب چهارم واگذار شده است، در بخش سوم کتاب در دو باب تنظیم گردیده است: 1- رهبري بعد از امام مهدي،
علیهالسلام ; 2- سرنوشت نهایی بشریت. 4- الیوم الموعود بین الفکر المادي و الدینی سه کتاب قبلی در مورد تاریخ امام مهدي،
علیهالسلام، از دیدگاه امامیه بود. در این کتاب مؤلف اعتقاد به وجود روز موعود و آیندهاي درخشان و امیدوارکننده براي بشریت
را از دو دیدگاه مادي و دینی بررسی کرده است. در بخش اول این کتاب مؤلف به طور مختصر بر این نکته تاکید میکند که فرد
مادي با اتکاء به دیدگاه مادياش نمیتواند آیندهاي درخشان و سعادتمند را براي جهان پیشگویی کند اما در میان مذاهب مادي
مارکسیسم به سبب دیدگاه ویژهاي که در زمینه جامعه و تاریخ بشریت دارد عقیدهاي متفاوت با سایر مذاهب مادي دارد. در بخش
دوم کتاب به طور مفصل دیدگاه مارکسیسم مورد بررسی قرار گرفته است، روال بحث در این بخش به صورت زیر میباشد: مقدمه
این بخش خود شامل سه مبحث زیر است: 1- مضمون مشترك بین مادیت تاریخی و سنت عام الهی ;در این بخش بشارت به
آیندهاي سعادتمند براي بشریتبه عنوان عقیده و نظریهاي مشترك مطرح گردیده است. 2- ریشهها و سرچشمههاي تفکر
مارکسیستی در این قسمتبه دلایل به وجود آمدن تفکر مارکسیستی در بین انسانها اشاره شده است ; 3- مشکلات موجود در
مباحثه و گفتگو با مارکسیستها. پس از این مقدمه مؤلف براي بیان (مادیت تاریخی) ابتدا دو مبحث زیر را به صورت مقدمه
صفحه 60 از 72
بحثبیان کرده سپس به تشریح نظریه مادیت تاریخی میپردازد: 1- پایههاي فلسفی مادیت تاریخی ; 2- پایههاي اقتصادي و
اجتماعی مادیت تاریخی. بخش سوم کتاب آینده سعادتمند براي بشریت را از نقطهنظر سنت عام الهی براي تکامل بشریت مورد
بحث فرار داده است. در این بخش مطالب زیر به چشم میخورد: 1- پایهها و اصولی که این طرح و سنت عام الهی بر آنها استوار
گردیده است ; 2- تفصیل و تشریح طرح و سنت عام الهی و مراحل آن ; 3- تطبیق بعضی حوادث تاریخی با طرح سنت عام الهی و
نیز بیان برخی شبهات و ایرادات پیرامون سنت عام الهی و پاسخگویی به آنها. قابل ذکر است که مؤلف در این کتاب طرح عام الهی
را در مقابله با مادیت تاریخی که مارکسیستها به آن قائلند مورد بررسی قرار داده است و از این دو نقطه نظر آینده بشریت را به
که « نبذة مختصرة عن حیاة الشهید السید محمد الصدر » زندگینامه شهید سید محمد صدر، با استفاده از کتاب × . تصویر کشیده است
توسط مؤسسۀالرضا، علیهالسلام، تهیه شده، تنظیم گردیده است. از این شهید گرانقدر آثار متعدد و ارزندهاي به جا مانده که برخی
موسوعۀ الامام المهدي، » از آنها چاپ شده و برخی به صورت دستنویس باقی است. یکی از ارزندهترین آثار ایشان کتاب
موسوعۀ الامام المهدي به بررسی تاریخ غیبت صغري اختصاص دارد. مؤلف کتاب، در این جلد » علیهالسلام ، استنخستین جلد از
با روشی جدید به تحلیل تاریخ زندگانی حضرت هادي، حضرت عسکري و حضرت مهدي، علیهمالسلام، پرداخته است.
شهر آرزو
در صبح یک آدینه! سوار بر سمند سپیده با رایت آفتاب بر دوش، تا به اهتزاز درآورد آن را بر بلنداي گنبد گیتی! او میآید تا با
آذرخش ذوالفقارش سینه شب را بشکافد! و خورشید خدا را نمایان سازد! او میآید زیباتر از هزار نگار و خوبتر از صد هزار بهار!
او میآید و از بادهاي خزانی، انتقام همه لالههاي پرپر را میگیرد! همان بهاري که لالهها به احترام او برخاستهاند و آن نگاري که،
نرگسها نگران مقدم اویند. شاهدي که شقایقها آینه افروز نگاهش هستند و چشمهها به دنبال او جاري میگردند. و مردي که
پیشاپیش مشرق آفتاب بهاریست و بوي خدا از ردایش جاري است. مردي که بوي سحر، صفاي سپیده ، صداقت آینه، مهربانی مهر،
لطافت نسیم، نازکی گل، پاکی شبنم، تلاوت رود، غوغاي صبح، ترنم باران، زلالی چشمهساران، روح توفان، شکوه آسمان،
صلابت کوهستان، هیبت آتشفشان، آرامش صحرا، عمق دریا و وسعت هستی با اوست. او خواهد آمد و شهري خواهد ساخت ;به
زیبایی بهشت، به وسعت تاریخ در گستره هستی. شهري خرم، شهري آباد، شهري خالی از بیداد و بهشتی تهی از جور شداد. شهري
مملو از گل و گیاه و لبریز از نور و آب، شهري پر از پرنده و شکوفه و شقایق، شهري لبالب از شهد و شور و شیدایی و سرشار از
هلهله و شادي. او خواهد آمد و شهري خواهد ساخت که در رؤیا نمیآید و در خیال نمیگنجد. همان شهر آرزوها شهر آینهها،
شهر آبیها، شهر همیشه بهار، شهري که آفتابش همیشه لبخند میزند. شهري که آسمانش سبز است، دریایش سبز است، صحرایش
سبز است، و دلهاي مردمش نیز سبز است. شهري که درختانش سبزند و هیچ گاه رخت عزا نمیپوشند. شهري که مرغانش، نوحه
نمیخوانند، بادها مرثیه نمیسرایند، دریاها موسیقی آرامشبخش، پخش میکنند و ماهیها آواز آزادي سر میدهند. شهري که
قناریهایش در قفس نمیخوانند، دل گنجشکانش نمیلرزد، قوهایش در خلوت نمیمیرند، پرستوهایش مهاجرت نمیکنند و از
سقف ایوانهایش همیشه چلچله میچکد. شهري که آسمان هر کجایش یک رنگ است، هواي هر بامش تابستانی است. در کنار
کاخهایش، کوخهایی خراب نشده، چینههایش کوتاه است و کسی براي دیدن آسمان، کلاهش نمیافتد. شهري که سنگفرش
خیابانهایش، بال فرشتگان است. از کوچههایش بوي یاس میآید. در تمام خانههایش عطر گل محمدي میوزد. واز پارکهایش
شمیم بهشتبه مشام میرسد. شهري که شیطان در آن، پرسه نمیزند، نگاهها مسموم نیست گوشها حرف ناحق را نمیشنوند، زبانها
سخن لغو نمیگویند و دهانها گوشت مرده مسلمانی را نمیجوند. شهري که در آن گل را نمیفروشند، مسلمان از مسلمان سود
نمیبرد کسی از کسی ربا نمیگیرد. لباسها را مد روز نمیدوزند و زیباییهایش تحمیلی نیست! و کسی زیباییاش را به رخ دیگران
صفحه 61 از 72
نمیکشد، بر مالش نمینازد و دنیایش را وسیله فخرفروشی قرار نمیدهد، مردانش دنیا را سه طلاقه کردهاند و مهریه زنانش مهر
کربلا و مهر زهراست! شهري که الگوي زنانش، فاطمه و زینب، سلاماللهعلیهما، است و اسوه مردانش محمد، صلیاللهعلیهوآله، و
علی، علیهالسلام، است و سوژه جوانانش حسن و حسین دو آقاي جوانان بهشتاند. شهري که در آن، گردن گردنکشان شکسته،
زنجیر بردگان گسسته، دستشیاطین بسته و هر کس در جاي خود نشسته! و کسی راه حق را نبسته! شهري که ساکنانش شناسنامه
ندارند، هر کس به سیمایش شناخته میگردد و در و دیوارش آینه کاریست. شهري که در آن همه از حرام متنفرند، چرا که
حلاوت حلال را چشیدهاند، معروف مشهور است و منکر منفور. واژه ظلم و ستم از فرهنگش رفته و قاموس قسط به عدالتبین همه
تقسیم شده! شهري که در آن، مسجدها سرد نیست، میکده عشق گرم است، در خانقاه سماع نیست و در مراسم شادي غفلت
نمیرقصد و کسی کف باطل نمیزند. شهري که در آن ازدحام نیست، ترافیک نیست، تصادف نیست، صداي دلخراش نیست،
زندان نیست، داروخانه نیست، بیماري نیست، دعوا نیست، پاسبان نیست، گاوصندوق نیست و شیر به همه میرسد. شهري که
ماهیهاي قزلآلا در تور توریستها حرام نمیشوند. داس دهقان آشیانه بلدرچین را تهدید نمیکند. باران از سقف آلاچیق دهقان فقیر
چکه نمیکند. و بره و گرگ از یک آبشخور میخورند. شهري که شکم مردمش، گورستان حیوانات نیست. سفرههابا میوه و
سبزيرنگینشده و بر سفرههیچدلیغمناننمیماندواگر غمیباشد،تنهاغمیاراستواندوهدیداردوست. همهبافراغتبال و
آسایشحالیکهدارندتنهابه عبادتحقمشغولند و دلهاگرفتاردلدارست. و همهازبادهالستسرمست. شهري که دنیا به مردمش رو
آورده، ولی آنها از دنیا گریزانند. شهري که سیبزمینی در زیرزمینهایش نمیپوسد. پیازها آفتابی هستند، میوهها در سردخانه بیمزه
نمیشوند، پرتقال و خرما، خوب و بد نمیشود. همه مزه خوراکیها را میدانند و دلی حسرت چیزي را نمیخورد. شهري که
تابلوهایش دروغ نمیگویند و تاب تبلیغ شکم و شهوت را ندارند. صدا و سیمایش آگهی کثرتگرایی و مصرف بیشتر پخش
نمیکند و هیبت گودزیلا را نمایش نمیدهد و عکس ابتذال، تصویر خشونت و فیلم فلاکت در آن پیدا نیست. گند اسراف از
زبالههایش به مشام نمیرسد و در مصرف هر چیز اعتدال رعایت میگردد. شهري که در آن عملی آلوده به ریا نیست و کسی زهد
نمیفروشد و به فسق مباهات نمیکند، گرگی لباس میش نپوشیده، تمساح اشک نمیریزد، دست التماس براي نفس به سوي کسی
دراز نمیشود و پاي تجاوز به حریم دیگران وارد نمیگردد. شهري که آب در لانه مورچه نمیافتد، کسی ساز خود را نمیزند،
آشها شور یا بینمک نمیشوند، ولایتی بیولایت نمیماند، هر کس به اندازه سعیاي که کرده استبهرهمند میگردد، و بوي
بهبودي اوضاع شنیده میشود. شهري که در آن دل نمیگیرد، حوصله سر نمیرود، آدمهایش کاریکاتوري رشد نکردهاند،
نسلکشی نیست، خودکشی نیست، شور و غوغاي زندگی بر پاست. شهري که بنزها به پیکانها پز نمیدهند، سوارها به پیادهها
پوزخند نمیزنند، کاخها جلو آفتاب کوخها را نمیگیرند، چشم و همچشمی نیست، دنیا چشم کسی را نمیگیرد، ملاکها مدرك
نیست، گر چه مدرك کسی کمتر از اجتهاد نیست و ملاکهاي برتري، تقوا و پرهیزکاریست ولی حتی هیچ کس تقوایش را به رخ
نمیکشد. شهري که در آن زمینها بیمرز است، پرچمها یک رنگ است، زندگی زیباست، عطر وحدت از همه جا به مشام میرسد
جوان ناکام » و جز محارم چیزي خصوصی نیست. شهري که در آن عقل عقیل نمانده، دلها جوان میماند، روي سنگ قبرها ترکیب
نقش نبسته. شهري که در آن مزرعهها لم یزرع نمیماند، کرتها معطل نشدهاند و آبها هدر نمیرود. شهري که رودهایش خروشان،
چشمههایش جوشان، گاوهایش شیرافشان، درختانش پر بار، کشتزارهایش بیآفت و محصولاتش بابرکت است. شهري که باران
عشق باریده و شبنم شوق بر گلبرگها چکیده و سبزه معرفت روییده، گل یکرنگی جوشیده و آفتاب حق همه جا دمیده و همه به
آرزوهایشان رسیدهاند. شهري چنان، که در خاطر نگنجد، در خیال نیاید، و به هیچ دلی خطور نکرده که خدا براي بندگان
صالحش در چنین شهري چه چشمروشنیهایی مهیا کرده. خدایا! ما مشتاق چنین شهري هستیم، شهري که در آن دولتبا
کرامتخلیفه تو برپاست همان امامی که انبیا به احترام او برخاستهاند. و آن موعود سبزي که وعده ازلی و تخلفناپذیر تو در آن
صفحه 62 از 72
حاکمیت دارد، و در دولت دین پناهش اسلام و اهلش را عزت و سربلندي میبخشی و نفاق و کفر و اهلش را ذلیل و خوار
میگردانی، مهربانا از تو میخواهیم که ما را در آن دولتحقه، اهل دعوت به طاعتت و از پیشوایان راه هدایتت قرار دهی و به
واسطه آن امام بزرگوار به ما عزت و کرامت و خیر دنیا و آخرت را عطا فرمایی. انک سمیعالدعاء یا ربالعالمین.
همه را بیازمودم...
مردم! عشق را حاجتبه شناسنامه نیست. در روستایی از خراسان یا شهرك گمنامی در کناره جابلقا، همان قدر میتوان یافتش که
در آسمان پرستاره کویر. عشق، آخرین جمله خدا با موسی بود و نخستین معجزه آدم. با او چندي به گرمی رفتار کنید، تا ببینید که
صدف سینه شما از چه گوهري پرداخته است. عشق را معبودي است و موعودي. بر ساقه معبود میپیچد تا میوه موعود چیند. از این
چیدن و پیچیدن، عشق را دو نصیب است: نخست آن که خود را میبیند و دیگر آن که خود را نمیبیند. و از این دیدن و نادیدن،
به سایه روشنهایی میرسد که آنجا بیرقی در دیدرس است ;بیرقی سبز که خونی تازه پاي آن ریختهاند. آنگاه بودن را همزیستی
دو رنگ میفهمد: سبز و سرخ. غروبهاي در خون، طعن تحقیر به زندگانی ماست. یک یک میآیند و دفتر روزگار ما را ورق
میزنند. نامهاي ما، ترانه لودگیهاي چرخ است. فراوان میخوانیم که فرزندي، پدري را، و مادري، فرزند خردش را فروخت. و
نمیدانیم که این فرزندکشیها و آن پدر کشتگیها، تا وقتی که سطرهاي سیاه صفحه حوادث روزنامهها را میخراشد، آسمان
فرزند موعودش را میان ما رها نخواهد کرد. غریبانهتر از این چیست که معشوقی از عاشق خود، بر خود بلرزد و آشکار بودنش را
تنها به سرزمین وعدهها، حوالت دهد؟ از این بیرحمتر چه سرنوشتی است که آب از رودخانه بگریزد و از دریا به صحرا نپردازد؟ چه
قضایی چنین بیقدرمان کرد که با زبان تشنگی، آب را دشنام میدهیم؟ کدام برج نحس بر طالع ما سایه انداخته است که خورشید
را میان زبالههاي تمدن میجوییم؟ چه جادویی در جان ما کارگر افتاده است که کار و بارمان، مزایده عشق است و مناقصه خرد؟
من در خلوت خویش، عکس تو را به دیوار دل آویختم. هر صبح دستمال اشکآلودم را بر سر و روي آن میکشم تا غباري از
رهگذر عمر من بر دامن او ننشیند. هر که میآید اشتیاق مرا به تو بیشتر میکند. بیوفاییها مرا به یاد وفاي تو میاندازد. نازیباییها،
ذائقه مرا بیمار کرده است. و من هیچ گاه نیارستم که عکس تو را از قاب اشک بیرون کشم و میان خنده و گل بنشانم. خنده را
دوست دارم، که اشارتی استبه شادي روزگار وصل، گریه را دوستتر میدارم که حکایت امروز ماست. گریه و خنده، دو بال
کبوترهایی است که هر روز بر بامی مینشینند و از آنجا افقهاي در خون را قرائت میکنند. مرا که در خلوت تو زیستهام، از نگاه
خود نینداز. اگر تو را هزار یار فداکار است، من جز تو ندارم. اگر موعود به موعد خود وفا نکند، این رسم را از قاموس الفاظ
خواهند سترد. بد بودن مرا بهانه مکن. خوبی خود را ببین و تلخی فراق را. ببین که چگونه از چشمه جانم، نگاههاي تلخ میتراود.
ببین که چسان در دست من ، تسبیح نذر میچرخد و قرار ندارد. ببین که چگونه از عشق پشیمانم میکنند. ببین که تنهایی چه
بیرحمانه به جانم چنگ میزند. اي از همه خوبتر! هر سنگ را که به تراشیدن آن دستبردیم، کلوخ بود. هر چوب را که در
حافظه آن باغی جستیم، ( 1) لانه موریانه بود. هر اشک را که باور کردیم، چرکاب شهوت در زندان بود. هر چراغی که برافروختند،
همایش کرمهاي شبتاب بود. هر نسیمی که در باغ زندگانی ما رقصید، عشوههاي عجوزه ابتذال بود. همه را بیازمودم، ز تو
خوشترم نیامد چو فرو شدم به دریا، چو تو گوهرم نیامد سر خنبهها گشودم، ز هزار خم چشیدم چو شراب دلکش تو به لب و سرم
نیامد ( 2) پینوشتها: 1. هر که در حافظه چوب ببیند باغی صورتش در وزش بیشه شور ابدي خواهد ماند سهراب سپهري 2. مولانا،
دیوان شمس.
گفتگو درباره امام مهدي، علیهالسلامقدسسره
صفحه 63 از 72
چرا امام زمان تا کنون ظهور نکرده است؟ شهید سید محمدباقر صدر تحقیق: عبدالجبار شراره ترجمه: مصطفی شفیعی مبحثششم
[به این سؤال میپردازد که پذیرفتیم امام زمان، علیهالسلام، وجود خارجی داشته و دارد] ولی چرا در طول این مدت ظهور نکرده
است؟ وقتی آن حضرت خود را براي یک دگرگونی اجتماعی آماده ساخته است چه چیز مانع وي شده است که در دوره غیبت
صغري یا سالهاي پس از آن به میدان بیاید و غیبتخود را طولانی نسازد ;با توجه به اینکه در آن زمان، زمینه و شرایط کارهاي
اجتماعی و اصلاحی بسیار آسانتر بوده است. آن حضرت به واسطه رابطه مستقیمی که بر اثر برنامهریزيهاي خاص در زمان غیبت
صغري با مردم داشت، این امکان را یافته بود که یاران خود را گرد آورد و با قدرت، کار خود را شروع کند. قدرتهاي حاکم آن
زمان نیز به این مرتبه از توان و نیروي دهشتناك که انسان امروزه بر اثر پیشرفت علم و صنعتبه آن دستیافته است، نرسیده بودند.
جواب این است که هر کاري براي تغییر ساختار جامعه به وقوع پیوندد موفقیت آن بستگی به یک سلسله شرایط و زمینههاي
خارجی دارد و تا همه آن شرایط کاملا تحقق نیابد امکان رسیدن به هدف وجود ندارد. البته آن تغییرات اجتماعی که سرچشمهاي
الهی دارد از نظر پیام، ربطی به عوامل خارجی ( 1) ندارد. زیرا پیامی که زیر بناي این تغییرات است الهی و آسمانی است و شرایط
خارجی در آن مؤثر نیست ولی از جنبه اجرایی به شرایط بیرونی متکی است و موفقیت و زمان انجام آن بستگی به آن دارد و
درستبه همین جهتبوده است که آسمان در انتظار ماند تا پنج قرن از جاهلیتبگذرد و آن وقت آخرین پیام خود را به واسطه
حضرت محمد، صلیاللهعلیهوآله، فرستاد ;و با آنکه جهان در دوران فترت نیاز شدید به پیامبر داشت ولی به خاطر وابستگی اجرایی
به شرایط خارجی در آن تاخیر شد. این عوامل خارجی که اجراي اصلاحات بدان نیاز دارد برخی عبارت است از فضاي مناسب و
جو عمومی براي تغییرات مورد نظر و برخی جزئیات که جنبش انقلابی در پیچ و خمهاي باریک آن را میطلبد. براي نمونه، انقلابی
لنین در روسیه با موفقیت رهبري کرد به عامل مهمی مانند جنگ جهانی اول و سستشدن پایه امپراتوري [تزار] وابسته بود که » که
لنین » در ایحاد فضاي مناسب براي انقلاب سهم بسزایی داشت و عوامل جزئی و محدود دیگري نیز در آن مؤثر بود مانند اینکه
توانستبسلامت وارد روسیه شود و انقلاب را رهبري کند که اگر هر حادثهاي باعث تاخیر ورود او شده بود احتمال داشت انقلاب
نتواند به این سرعتحاکم شود. آري سنت تغییرناپذیر الهی بر این است که اجرا و ایجاد تغییرات اصلاحی بستگی به عوامل
خارجی، فضاي مناسب و جو عمومی داشته باشد و به همین جهتبوده است که اسلام پس از یک دوره طولانی و پس از چندین
قرن، ظهور کرد. پس با اینکه خداي بزرگ، توانایی دارد همه مشکلات و همه سختیها را براي پیام رسانیهاي آسمانی، هموار و با
اعجاز فضاي مناسب ایجاد کند، این روش را انتخاب نکرده است ;زیرا امتحان و ابتلا و رنجی که مایه تکامل انسان میشود در
صورتی تحقق مییابد که تحولات، طبیعی و مطابق با شرایط خارجی باشد البته این مانع نیست که خداوند در برخی جزئیات
دخالت کند، جزئیاتی که در اصل فضاي مناسب مؤثر نیست ولی گاهی براي ایجاد تحرك لازم است مانند کمکها و توجهات غیبی
که خداوند در لحظههاي حساس و بسیار دشوار به اولیاي خود میکند چنانکه: آتش نمرود براي ابراهیم گلستان میشود ( 2) و
دست آن یهودي پیمان شکن که شمشیر بر روي پیامبر کشید از حرکت میافتد ( 3) و یا تندباد شدیدي که چادرهاي کافران و
مشرکان را زمانی که در جنگ خندق، مدینه را در محاصره داشتند از ریشه در میآورد و ترس و وحشت را در دلهاي آنان
میافکند. ( 4) ما موقعیت امام زمان، علیهالسلام، را با این دید بررسی میکنیم تا دریابیم که انقلاب او از نظر اجرا همانند همه
انقلابها به زمینههاي عینی و خارجی بستگی دارد و بایستی فضاي مناسب موجود باشد از اینرو طبیعی است که منتظر آن شرایط
باشیم و همه میدانند که حضرت مهدي کارش محدود به یک منطقه و یک بخش از جهان نیست و رسالتی که از جانب خداوند
بزرگ بر دوش او گذاشته شده، جهانی است و بایستی همه بشریت را از تاریکی ستم به روشنایی عدل، رهنمون گردد. ( 5) براي
اجراي چنین تحول بزرگی تنها وجود رهبر صالح کافی نیست و گرنه در همان زمان پیامبر این شرط وجود داشت. پس این تحول
بزرگ، فضاي مناسب جهانی میطلبد که همه زمینههاي خارجی لازم براي انقلاب عمومی در آن وجود داشته باشد. عامل اساسی
صفحه 64 از 72
در ایجاد این فضاي مناسب و پذیرش پیام جدید عدالت از طرف مردم همانا احساس پوکی و پوچی است که انسان متمدن آن روز
خواهد کرد و منشا این احساس، تجربههاي مختلف بشري از تمدن است ;تمدنی که جنبههاي منفی آن پشت او را خم میکند و به
آنجا میرسد که میفهمد شدیدا نیاز به کمک دارد و از عمق جان، توجه خود را به عالم غیب یا منبعی مجهول، معطوف میدارد.
اما از نظر پیشرفتهاي مادي میتوانیم بگوییم در آینده شرایط براي رساندن پیام به جهانیان بهتر از گذشته است ;زیرا بخشهاي
مختلف دنیا به هم نزدیک میشوند، مردم میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و وسایلی که یک سازمان مرکزي براي آگاهسازي
ملتها از رسالت جدید بدان نیاز دارد، در دسترس میباشد. اما آنچه در سؤال به آن اشاره شده که هر چه بیشتر در ظهور آن
حضرت تاخیر بیفتد، ابزار و آلات جنگی پیشرفتهتر خواهد شد، درست است ولی این ابزار و آلات مادي براي کسانی که روحیه
خود را باختهاند و از درون پوسیدهاند به چه کار میآید؟ چه بسا در طول تاریخ که کاخ یک تمدن بزرگ با اولین تلنگر فرو
( ریخته است، چرا؟ براي اینکه چنین بنایی در واقع از قبل فرو ریخته بوده است و هیچگونه پشتوانه و تکیهگاهی نداشته است. ( 6
پینوشتها: 1. علی رغم اینکه شهید صدر (ره)، در اینجا به عوامل خارجی و نقش آن در پیروزي انقلابها، اهمیت میدهد - که
درکی عمیق از عوامل اجتماعی و روانی است - ولی ایشان نظریه جدیدي درباره فهم تغییرات اجتماعی که از ناحیه رسالتهاي
آسمانی پدیدار میگردد، عرضه داشته است که از جهت رسالت و پیام، قانون خاصخود را دارد و از جهت موفقیت اجرا وابسته به
عوامل خارجی است. مقصود از عوامل خارجی، حالتسیاسی و اجتماعی مردم، واقعیتهاي بینالمللی و تواناییهاي مردم در بهرهوري
قالوا حرقوه و انصروا الهتکم ان کنتم فاعلین. قلنا یا نار » از امکانات ذاتی و استعدادهاي روحی است. 2. اشاره به کلام خداست
70 یعنی: گفتند او را بسوزانید و - سوره انبیا، ( 21 )، آیه 68 «. کونی بردا و سلاما علی ابراهیم. و ارادوا به کیدا فجعلناهم الاخسرین
خدایان خویش را یاري کنید، اگر کنندهاید. گفتیم. اي آتش بر ابراهیم سرد و سلامتباش. و خواستند درباره او چاره بد سازند
پس آنان را زیانکارتر ساختیم. 3. تفسیر ابن کثیر ج 2، ص 33 ;مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ج 18 ، باب معجرات پیامبر،
4- تاریخ طبري، ج 2، ص 244 ، حوادث سال پنجم هجري. 5- چنانکه حدیثشریف . 60 و 75 ،52 ، صلیاللهعلیهوآله، صفحات 47
لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا منی او من اهل بیتی یملا الارض قسطا و » : نبوي تصریح میکند
یعنی: اگر از دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی میسازد تا مردي « عدلا کما ملئت ظلما و جورا
از من - یا از اهلبیت من - مبعوث کندکه زمین را پر از عدل و داد کند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد. (التاجالجامع
6- ما در ابتداي دهه نود مصداق این گفته شهید صدر را بخوبی دیدیم گفته ایشان (. للاصول، منصور علی ناصف، ج 5، ص 360
مستند به درك عمیق ایشان از جامعه بشري بود ;اتحاد جماهیر شوروي که یکی از دو قطب حاکم بر جهان بود چگونه بسرعت از
هم پاشید به گونهاي که چیزي از آن باقی نماند.
آوارگان
خیابان لالهزار جنوبی، ساعت «. وقتی فقر از در خانهاي وارد شود، ایمان از در دیگر بیرون میرود » : پیامبر اسلام، صلیاللهعلیهوآله
10 صبح - یکشنبه سوم مرداد 1378 دو کودك 8 الی 11 ساله از انتهاي خیابان به سوي شمال میروند. وضع ظاهري آنان آشفته
است، دست و صورتهاي نشسته آنها، لباسهاي کثیفشان، موهاي پریشان و... همه، حکایت از بیسر و سامانی آنها دارد. ناخودآگاه
به یاد این سخن امام علی، علیهالسلام، میافتم که میفرمایند: خدا را، خدا را، درباره یتیمان! مبادا آنها را روزي سیر نگهدارید و
وصیتبه حسن، علیهالسلام، و » . روز دیگر گرسنه بمانند و مبادا (در اثر بیتوجهی و بیتفاوتی) در نزد شما ضایع و تباه شوند
حسین، علیهالسلام، صفحه 709 ترجمه عبدالحمید آیتی من تصادفی آنها را دیدهام، کودکان جلوتر از من حرکت میکنند. ناگهان
چشمانم به پاهاي برهنه یکی از آنان میافتد. پاهایش آنقدر سیاه است که میپندارم جوراب مشکی پوشیده است! اما نه، احتمالا از
صفحه 65 از 72
بس پابرهنه روي آسفالتحرکت کرده پاهایش اینطور شده است. حس کنجکاوي او مرا وامیدارد که مسافتی آنها را تعقیب کنم و
ناظر حرکات آنها و برخورد مردم با آنها شوم. کودکان بدون توجه به اطرافیان حرکت میکنند. دست در گردن هم انداختهاند و
گاهی زیر لب با هم نجوا میکنند. رهگذران و مغازهداران آنها را مانند سایرین میبینند!! نه آنها از کسی تقاضاي کمک میکنند و
نه کسی به آنها ترحم میکند. لالهزار امالقري اسلامی لبریز از شوکران بیتفاوتیها است! پرده دوم: پیامبر اسلام، صلیاللهعلیهوآله:
ناگهان نگهبان - یا فروشنده و یا... «. هر کس صبح را آغاز کند و به فکر رفع مشکلات مسلمین نیازمند نباشد، مسلمان نیست »
بهرحال از افراد پاساژ بود - مانند اژدهایی غران! به سوي آنها حمله میبرد و میگوید: گم شید، کدام گوري میروید؟! گدا و...
کم داشتیم که شماها هم به آنها اضافه شدهاید و... با خود میگویم: آیا این فرد از سخن رسول اکرم درباره یتیمان اطلاع دارد و
این گونه با این بچهها برخورد میکند؟! ولی هرگز! گمان نمیکنم مسلمانی به اهمیت رسیدگی به ایتام از نظر پیامبرش اطلاع
خانه خوشحالی » در بهشت منزلی است که آن را » : داشته باشد و این گونه آنها را براند. حضرت محمد، صلواتاللهعلیه، میفرمایند
کودکان سراسیمه « نهجالفصاحۀ ص 175 » «. مینامند و جز کسانی که یتیمان مؤمنان را خوشحال کردهاند، وارد آن خانه نمیشوند
برمیگردند و جلو در سینما نادر دست در جیب میبرند. یک اسکناس پنجاه تومنی و چندین سکه از جیب در میآورند و از
مسؤول فروش بلیط، بلیط بازي با کامپیوتر یا آتاري را میگیرند و میروند مشغول به بازي میشوند! خدایا! اینها پول براي خرید
دمپایی ندارند اما دارایی خود را براي بازیهاي کامپیوتري خرج میکنند، اللهاکبر که تبلیغات چه به روزگار برخی از کودکان ما
آورده است؟! ناخودآگاه به یاد سخن دکتر شریعتی میافتم که میگفت: استعمار با تبلیغات حساب شده، به اسیکموها، فریزر
میفروشد! وضعیت ظاهري کودکان، بیتفاوتی مسلمانان و خصوصا برخورد این فرد با کودکان مرا کلافه کرده است. به نظرم
میرسد که عکس گرفتن از آنها با این حالت در حین بازي با آتاري یا کامپیوتر سوژه خوبی است، به دوستم میگویم یک عکس
از اینها بگیر. همکارم با مسؤول سینما صحبت میکند، کارتش را به او نشان میدهد و علت گرفتن عکس را مفصل برایش توضیح
میدهد اما ایشان میگوید: - نمیشود! میپرسم: چرا؟! میگوید شما باید از وزارت ارشاد اجازه بگیرید، به ما گفتهاند که بدون
اجازه آنها کسی حق ندارد درون سینما عکس بگیرد به ایشان پیشنهاد میکنم: بسیار خوب ما عکس را با کادر بسته میگیریم تا
فقط کودکان و صفحه تلویزیون گرفته شود و ضمنا اسمی هم از شما و سینمایتان نمیآوریم! - میگوید: نه آقا، نمیتوانیم به شما
اجازه عکس گرفتن بدهیم. بروید وزارت ارشاد از آن طریق اقدام کنید؟ میگویم: ولی اینها چند لحظه دیگر میروند و سوژه ما
دیگر با این حالت وجود ندارد که ما مجوز از وزارت ارشاد بگیریم! میگوید: جز این راهی وجود ندارد!! به من مربوط نیست! با
خود میگویم: پس چرا این مسلمان از گرفتن یک عکس آنهم از طرف دیگري ممانعت میکند؟! خدایا! این دیگر چه وضعی
است... در فرصتی که کودکان در حال بازي هستند و ما منتظر میمانیم تا آنها از سینما بیرون بیایند، با یکی از کاسبهاي محل به
گفتگو مینشینم: - اینها را میشناسید؟ نه ولی مدتی است که اینها را میبینم! همیشه همین طور میآیند؟ - بله همیشه این نفر
کوچکتر پابرهنه است! مثل اینها هم، افراد دیگري را اینجا دیدهاید؟ - بله خانمی است که سه بچه خردسال دارد هم بچههایش
پابرهنه هستند و هم خودش پابرهنه است. به نظر شما امکان سوء استفاده از این افراد در اینجا وجود دارد؟ - من ندیدهام اما با توجه
به اینکه محلی است که فقط آقایان رفت و آمد دارند و اگر خانمی هم بیاید با شوهر یا بستگانش است امکان هر چیزي هست. اینها
چگونه با کسبه برخورد میکنند؟ - دست دراز میکنند و پول میخواهند. روزي چند نفر مثل اینها اینجا میآیند و گدایی
میکنند؟ - حداقل روزي 15 تا 20 نفر مثل اینها اینجا میآیند و میروند. بیشتر اینها چه افرادي هستند؟ اکثر آنها زن هستند زنهایی
35 ساله به بالا. شما به چند نفرشان کمک میکنید؟ - من اگر پول خرد داشته باشم به پیرزنهایی که احساس میکنم نیاز به کمک
دارند، کمک میکنم. شما در بین متکدیان، کسانی را دیدهاید که از اینها نیازمندتر باشند؟ - نه، من تا کنون نیازمندتر از اینها
ندیدهام. پس چرا به آنها کمک نمیکنید؟ - چون اولا تعداد متکدیان خیلی زیاد استبه طوري که باعث میشود انسان بیتفاوت
صفحه 66 از 72
شود. ثانیا نمیدانیم که آیا اینها واقعا محتاجند یا اینکه توسط افرادي به بیگاري گرفته میشوند. گاهی هم چون پول خرد ندارم،
نمیتوانم به آنها کمک کنم! به نظر شما اینها شب کجا میخوابند؟ - نمیدانم ولی با توجه به اینکه فکر میکنم یک ماه است که
دست و صورتشان را نشستهاند و حمام نکردهاند احتمالا در خیابان میخوابند. تا حالا شده است از آنها بپرسید چرا تکدي میکنند
و با درد دلشان آشنا شوید؟! - خیر. چرا این کار را نکردهاید؟ مگر وقتی شما این طور افرادي را میبینید ناراحت نمیشوید؟ مثلا
نمیترسید که خداي ناکرده در اثر حوادث، بچههاي خودتان هم روزي نیازمند شوند؟ پس چرا حالا نسبتبه کودکان آواره
دیگران بیتفاوت هستید؟ - میگوید: ما حداقل روزي صد تومان به صندوق صدقات کمیته امداد میریزیم. توقع داریم که
مسؤولین کمیته در رساند صدقات به مردم بیشتر دقت کنند. نه اینکه اینها این طور آواره باشند و صدقات مردم صرف خرید جهیزیه
و مراسم عروسی و... شود. البته آن کارها هم خوب است اما اینها مهمتر است و باید آنها با امکاناتی که دارند نیازمندان واقعی را
شناسایی کرده و نگذارند کارشان به اینجا و تکدي برسد. - سخن شما در این خصوص منطقی است. ولی حالا خودتان چرا وقتی
زمینهاي براي انفاق پیش آمده، اقدام نمیکنید؟ - خوب من هم حرفهاي شما را قبول دارم ولی خوب... به نظر شما چرا کاسبها و
همکاران شما به اینها توجه نمیکنند. در طول خیابان لالهزار که من با اینها بودم، هیچ کس نسبتبه اینها واکنشی نشان نداد. -
والله، به ذهنم میرسد که مردم فکر میکنند اینها عادت کردهاند و به همین دلیل اگر کسی هم واقعا نیازمند باشد، به او هم کمک
آیا دوست داري دلرحم شوي و حاجتهایتبرآورده شود؟ با » : نمیکنند! پرده سوم: پیامبر اسلام حضرت محمد، صلیاللهعلیهوآله
نهجالفصاحۀ، » . یتیم مهربان باش او را نوازش کن، از غذاي خویش به او بخوران تا دلت نرم شود و حاجتهایتبرآورده شود
حالا، بچهها از سینما بیرون آمدهاند، همراه همکار عکاسم در ادامه این کوچه دنبال آنها راه میرویم. عکاس چند عکس از « ص 6
آنها میگیرد، من خودم را به آنها میرسانم و به کودك کوچکتر که کفش ندارد میگویم: آقا پسر! دمپاییات کو؟ - نگاهی
معصومانه به من میکند و میگوید: آقا، دمپایی ندارم! میخواهی از فروشگاه روبرویی برایتبخرم؟ هر دو نگاه ناباورانهاي به من
میکنند و سرشان را پایین میاندازند. به همکارم میگویم: برویم از این فروشگاه براي این آقا پسر یک دمپایی بخریم. حالا به
خیابان فردوسی و فروشگاه مرکزي شهر و روستا رسیدهایم، وارد فروشگاه میشویم براي برادر کوچکتر دمپایی میخرم برادر
بزرگتر به او نگاه میکند و هر دو با هم میخندند. به برادر بزرگتر میگویم: تو هم بردار! و او نیز یک دمپایی هم رنگ ولی یک
شماره بزرگتر از اولی بر میدارد! میگویم: دمپایی قبلیات خیلی کهنه است آن را دور بینداز! میگوید: این مال کسی است! امانت
گرفتهام باید آن را به صاحبش برگردانم! پس از آنکه از فروشگاه بیرون آمدیم با آنها به گفتگو نشستم. اول با برادر بزرگتر
صحبت میکنم: اسم شما چیست؟ - سلیم فامیلیات چیست؟ - رضایی چند سال داري؟ - 12 سال از کجا آمدهاید؟ - از زاهدان
چرا از زاهدان آمدهاید؟ - پدرم مرد، مادرم مریض بود، پول نداشتیم و کسی هم به ما کمک نمیکرد آمدیم اینجا شاید بتوانیم با
گدایی زندگی کنیم! بیماري مادرت چیست؟ - سردرد شدید دارد، نمیتواند حرکت کند پول هم براي اینکه او را به دکتر ببریم
نداریم، مجبور است در خانه استراحت کند! چند برادر داري؟ - من و این برادرم، دو نفر هستیم. چند خواهر داري؟ - 3 تا چند ساله
هستند؟ بزرگترند؟ - کوچک هستند. چند سال است که پدرتان مرده است؟ - 7 سال خرج زندگی شما را چه کسی تامین میکند؟
- خودمان گدایی میکنیم! چند سال است گدایی میکنید؟ - دو سال روزي چند درآمد دارید؟ - از 500 تا 700 تومان شبها کجا
استراحت میکنید؟ - خونه منزلتان کجاست؟ - طرفهاي میدان شوش یک اتاق کوچکی کرایه کردهایم، آنجا زندگی میکنیم. پس
شما خرجی خانوادهتان را در میآورید؟ - آره کمیته امداد به شما کمک نمیکند؟ - نه آنجا نرفتهایم نمیدانیم آنجا کجاست!!
چرا مادرت به کمیته امداد نرفته است؟ - اون نمیتونه بره و نمیدونه کجا بره ماهی چقدر اجاره اتاقتان است؟ - 3 هزار تومان
کجاست که ماهی 3 هزار تومان کرایه دارد؟ - اتاقش خیلی کوچک و خراب است چرا اینقدر پریشان و نامرتب هستید؟ حمام
نمیکنید؟ - چرا حمام گاهی میرویم ولی چون اتاقمان خاکی و کثیف است و مادرمان هم مریض است دیگر... چند کلاس درس
صفحه 67 از 72
خواندهاي؟ - 5 کلاس به سراغ برادر کوچکتر میروم، معصومانه نگاهم میکند، در نگاهش غم غریبی یافت میشود. اسمت
چیست؟ نعیم چند سال داري؟ - 7 سال خونهتون کجاست؟ - شوش چند سال است که گدایی میکنی؟ - چارهاي نداریم. آواره و
مجبوریم. باید خرج منزل را درآوریم، خودمان هم میدانیم گدایی بد است. چرا دنبال کاري نمیروید؟ - کسی را نمیشناسیم و
کسی هم نیست که ما را راهنمایی کند و یا بشناسد و سر کار بگذارد. آري، اینها آواره و تنها ماندهاند، در هیچ خانهاي به رویشان
باز نمیشود و ظاهرا هیچ دست مهربانی بر دردهاي آنان مرهم نمینهند. گویا مؤمنین فراموش کردهاند که پیامبر اسلام در
بهترین خانه مسلمانان خانهاي است که در آن یتیمی باشد و به او نیکی کنند » : خصوصکفالت و نگهداريوتوجهبهایتامفرمودهاست
و بدترین خانههاي مسلمانان خانهاي است که در آن یتیمی باشد و به او بدي کنند. من و کسیکهکفالتیتیمی را بر عهدهبگیرد در
نهجالفصاحۀ،ص 356 اگر کاري باشد، حاضرید بروید انجام دهید؟ - بله، شما کاري سراغ دارید؟ » . بهشت ماننددوانگشترهمراهیم
من ساکت میشوم!! گویی سکوت من طولانی به بچهها میفهماند که از دست امثال من هم کاري برنمیآید... با هم میگویند:
آقا! براي دمپاییها، خیلی ممنونیم، خدا به شما عوض دهد، کاري ندارید! نه بچهها!! خداحافظ خداحافظ شما باشد و در حین
خداحافظی کمی آنها را نصیحت و راهنمایی میکنم اما میدانم که آنها به کار، توجه مسؤولین و حساسیت مردم بیشتر از نصیحت
من نیاز دارند!
تپش قلم
روح ،« او » . بزرگترین کلمه حق در میان اباطیل آخرالزمان است « او » . قیامت آخرین عرصه خاك است « او » . راز روشنایی است « او »
« یار » غایب حاضر است. صاحبالعصر، علیهالسلام، روشنکننده دیده ابرار به نور جمال « او » . سبزهها و سبزترین روح آدمی است
مقام است. صاحبالعصر، علیهالسلام، قائد مجاهدان روز و » رکن و » است. صاحبالعصر، علیهالسلام، قائم بزرگترین قیام در بین
هادي میآید. وقتی شقایقها جهان را خونرگ نمایند، » ، امام عابدان شب است. وقتی بشریت راه خویش را در گمراهی جستجو کند
حق از پرده غیبت آشکار میشود. وقتی بتسازي شغل اکثر مردم شود، » منتقم میآید. وقتی که انسان از درك حقیقت فراري شود »
ابراهیم آخرالزمان بانگ توحید سر میدهد. چون قاریان قرآن به ظواهر آن مشغول شوند، قرآن ناطق با مردم سخن میگوید. چون
اباصالح به تعمیر آن قیام » ، وعده خدا بر مستضعفین حتمی است، امام زمان، عجلاللهتعالیفرجه، میآید. چون صلح سلامت زاست
منتقم را باور ندارند. هرکس جویاي هدایت کامل است، در انتظار » میکند. واي بر کسانی که ظالمانه زندگی میکنند و حضور
تپش قلم جلد چهارم از » . هادي صالح شود. هرکس آماده جهاد است در رکاب غایب حاضر، به آمادهسازي خویش بپردازد »
عباسعلی کامرانیان به رشته تحریر درآوردهاند و انتشارات کیهان چاپ و انتشار آن را عهدهدار بوده » مجموعهاي است که آقاي
است. آقاي کامرانیان در زمره روزنامهناگارانی است که تاکنون با ذوق و لطافتخاصی جملات قصار و شاعرانه و اخلاقی بسیاري
را تقدیم خوانندگان خود کردهاند. براي ایشان آرزوي موفقیت داریم.
دیدار یار غایب
سالها به یادش بودم، مدتها در فراقش میسوختم و ساعتها به عشقش اشک میریختم. عصر جمعهاي، هنگام خواندن دعاي سمات،
حاجتت را بخواه . از خداوند متعال، درخواست دیدارش را نمودم. همان شب در عالم رؤیا گفته شد، در مکه » : آن جایی که نوشته
دیدارش خواهی کرد. در سفر حجی که پیش آمد، توفیق تشرف حاصل نشد. در سفر بعد، حرکت صبحگاهان، در لحظه بیدار
و بشرالمؤمنین نبود، تا واپسین لحظات عمر به کسی عنوان » شدن، ملهم شدم: اعملوا! انکم ملاقوه و بشر المؤمنین. و اگر جمله اخیر
نمیکردم. در اینجا بود که یقین کردم در این سفر، موفق به دیدار خواهم شد، جملاتی از دعاي سریعالاجابۀ و از دعاي مشلول و
صفحه 68 از 72
امن یجیب المضطر » 2) و تکرار ده مرتبه ) «... انی وجهت وجهی للذي » 1) و آیه ) «. انی توکلت علیالله » آیاتی از قرآن، منجمله آیه
یا الله و قسم دادن خداوند را به خمسه » 3) و در دفعه دهم تا آخر آیه و ده مرتبه ) «. اذا دعاه و یکشفالسوء و یجعلکم خلفاءالارض
4) در طول این سفر به جده، مکه،... زمزمه مینمودم و از ) «. اللهم ارنی الطلعۀ الرشیدة و اکحل ناظري بنظرة منه » طیبه و در پایان
جان و دل دیدار او را از خلاق منان مسالت مینمودم. یادم هست که در روز هفتم مکه، خلف مقام، تمام صحیفه سجادیه را
خواندم، ناامیدانه به سمت منزل روانه شدم، در حین عبور از مسعی لحظهاي نشستم در کمال یاس و اندوه ناگهان به قلبم درخشید:
باز جان تازهاي گرفتم برخاسته به سوي منزل حرکت کردم. سحرگاهان شب دهم، در مشعر، در نماز وتر «! گل نرگس، گل وفا »
یوم ظعنکم ( 5) ، یعنی روز حرکت، تصور کردم روز حرکت از مکه است که چنین نشد، ولی در عین حال در » اشاره غیبی شد
مدینه در بیتالاحزان و بقیع و... همه جا مینالیدم و میگریستم و همان زمزمه را که اشاره رفت، با خود داشتم. سحرگاه روز آخر
( براي نماز صبح به مسجدالنبی بروم . به محض ورود به مسجدالنبی از باب جبرئیل یا بابالنساء ( 6 » : اقامت در مدینه، با خود گفتم
در حالی که تمام جمعیتبعد از خواندن نماز صبح نشسته و در حال تعقیبات نماز بودند، در صفوف جلو، زاویه سمت چپ، متوجه
فردي شدم که روي از قبله به سمتباب چرخانده و نگاهش به من است که کاملا میتوان از حالتشان گفت که از پشت دیوار مرا
میدیده است. با دست اشاره میفرماید که به سوي ایشان بروم، صفها را که حدود دهها صف بود، میشکافتم و نگاهم را بر
نمیداشتم که مبادا در انبوه جمعیت، ایشان را گم کنم. جالب اینجاست که ایشان هم تا لحظه رسیدن حقیر، آن طور که شرحش
سري تکان دادند «؟ نامتان چیست » : رفت پیوسته به سمتحقیر، عنایت داشتند. با اشاره ایشان معانقه نمودم از محضرشان سؤال کردم
و جوابی نیامد. رو به جانب آن کعبه مقصود، روحیفداه، پشتبه ستونی، در یک قدمی ایشان به نظاره ایستادم. صورت به گونه
گل سرخ، دندانها همچون صدف، محاسن مانند یرزاغ سیاه و براق، موهاي سر به سان ابریشم، نازك و به بلندي چهار انگشت و در
عین حال حلقه حلقه که قسمتی را با عرقچین سفید دستباف پوشانده بودند. پیراهن بلند عربی به رنگ آسمان و جلیقهاي بر اندام
آن حضرت برازنده بود. در جایی جلوس فرموده که سنگ کف جلوي ایشان پیدا بود که نیازي به مهر نباشد. دو نفر در سمت
راست و دو نفر در سمت چپ آن حضرت، ملبس به لباس اهل یمن، مؤدب و متواضع نشسته، در حالی که سرها به زیر، مشغول
از آن ترسیدم «. حضرتش را سوگند دهم، تا خویش را معرفی فرمایند » : تعقیب بودند و تا لحظه آخر سر بلند نکردند، با خود گفتم
که ملزم به جواب شوند، در صورتی که میلشان نباشد، در واقع نخواستم موجب ایذاء باشم و درخواست دیگري هم نداشتم، در
خوب استبه صورت » : تمام مدت اطمینان داشتم حضرت هستند، ولی یقین کامل حاصل نمیشد، براي نیل به این مقصود گفتم
پاسخ را در کمال بزرگواري و «. استدعا میکنم، خود را معرفی فرمایید » : جلو آمدم، عرض کردم «. استدعا خواستهام را مطرح کنم
عطوفت در قالب جملهاي فرمودند که حقیر خود را کوچکتر از آن میدانسته و میدانم که مصداق آن تعبیر واقع شوم، آن گاه در
کمال انفعال از اظهار عنایتشان ایستادم و غرق تماشایشان شدم. از آنجا که نماز صبح را نخوانده بودم، با خود فکر کردم در جایی
که سنگ کف معلوم باشد، نماز بخوانم، غافل از اینکه، با دور شدن براي حصول این مقصود، در برگشت هرگز حضرتش را
حکایت این دیدار در .× : نخواهم یافت. اي غایب از نظر، به خدا میسپارمت جانم بسوختی و به دل دوست میدارمت پینوشتها
شیفتگان حضرت مهدي نوشته آقاي احمد قاضی زاهدي گلپایگانی نقل شده است. نویسنده کتاب در مقدمه این » جلد دوم کتاب
یکی از دوستان حوزه علمیه قم، که از دانشوران و محترمین جنوب شرق ایران است تشرف جالب و » : حکایت چنین نوشته است
30 در بیت آیۀالله صافی و آیۀالله گلپایگانی /6/ زیبایی نصیبشان شده بود و در تاریخ سوم ربیعالاول سال 1414 ه ق مطابق با 1372
یکی از «. رزقنا الله مثل ذلک » : براي معظمله، نقل کرده بودند و در پایان حضرت آیۀالله گلپایگانی با چشم اشکآلود فرموده بودند
دوستان، با اصرار زیاد از ایشان تقاضا کرده بودند که براي خوانندگان کتاب شیفتگان حضرت ولی عصر، علیهالسلام، نوشته شود،
،( 2. سوره انعام ( 6 . 1. سوره هود ( 11 )، آیه 56 «: ایشان به شرط آنکه نامی از ایشان برده نشود، موافقت نمودند و قضیه چنین است
صفحه 69 از 72
.6 . 4. بخشی از دعاي عهد، ر.ك: قمی، شیخ عباس، مفاتیحالجنان. 5. سوره نحل ( 16 )، آیه 80 . 3. سوره نحل ( 27 )، آیه 62 . آیه 79
از ابواب سمت چپ قبله هستند.
درباره مرکز